به گزارش راهبرد معاصر؛ صبح بیست و یکم بهمن سال گذشته، ماجرای سقوط مشکوک یک دستگاه پژو ۲۰۶ به درون درهای در حاشیه جاده نیشابور – مشهد، قاضی ویژه قتل عمد را به محل وقوع حادثه کشاند و بدین ترتیب تجزیه و تحلیلهای کارشناسی کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی و امدادگران آتش نشانی در حالی آغاز شد که بررسیها نشان میداد، انفجاری درون خودرو رخ داده، اما با بسته بودن شیشههای خودرو، خیلی زود شعلههای آتش به دلیل نرسیدن اکسیژن خاموش شده است. از سوی دیگر راننده ۳۵ ساله لاغراندامی که پشت فرمان خودرو قرار داشت و بخشی از پیکر وی سوخته بود، در آن هوای سرد زمستانی کفشی به پا نداشت و مدارک شناسایی او نیز کف اتاق خودرو افتاده بود که هویت وی را «مجید – خ» معرفی میکرد، اما ماجرای مشکوک سقوط خودرو به دره حدود ۷۵ متری در نزدیکی شهر ملک آباد زمانی پیچیدهتر شد که بند کفش گره خورده به دستان راننده نمایان شد که یک سوی آن از دست وی باز شده بود. دیگر تردیدی وجود نداشت که سقوط خودرو حکایتی جنایی دارد و بدین ترتیب مهر جنایت بر این پرونده نقش بست.
با دستور قاضی «محمود عارفی راد» گروهی از کارآگاهان اداره جنایی پلیس آگاهی با هدایت سرهنگ، ولی نجفی (رئیس دایره قتل عمد آگاهی) تحقیقات گستردهای را برای ریشه یابی این فرضیه جنایی آغاز کردند. آنان با شناسایی مالک خودرو هنگامی وارد مرحله جدیدی از بررسیهای پلیسی شدند که مالک پژو ۲۰۶ مدعی شد خودرواش را چند روز قبل به یکی از دوستانش به نام «مجید – خ» امانت داده است، اما جسد سوخته فردی را که پشت فرمان قرار دارد، نمیشناسد! این اظهارات روند تحقیقات را به کلافی سردرگم تبدیل کرد و این گونه جلسات کارشناسی کارآگاهان در حضور مقام قضایی ادامه یافت تا این که مشخص شد جسد کشف شده پشت فرمان مربوط به جوانی کارتن خواب است که از سوی خانواده اش در یکی از شهرهای شمالی کشور (مینودشت) به دلیل اعتیاد شدید طرد شده بود؛ بنابراین تلاشها برای یافتن جوانی به نام «مجید – خ» که مدارک شناسایی وی درون خودرو بود همچنان ادامه یافت تا این که سرنخهایی از حضور وی در زندان تهران به دلیل شرکت در اغتشاشات به دست آمد که با هویت جعلی «محمد – ت» روانه زندان شده بود.
طولی نکشید که با صدور دستورهای ویژهای از سوی قاضی محمدحسین درودی (دادستان مرکز خراسان رضوی) و انجام هماهنگیهای قضایی، متهم تحت تعقیب به مشهد منتقل شد و در حالی مورد بازجوییهای فنی قرار گرفت که بررسیها نشان داد وی همان «مجید – خ» است که خود را با هویت جعلی معرفی کرده بود. ادامه تحقیقات نامحسوس مشخص کرد که متهم مذکور قبلا پیمانکار مخابراتی بوده و سپس به خاطر سرقت تجهیزات از دکلهای مخابراتی در خواف دستگیر و با سپردن وثیقه یک میلیاردی به دادسرا تا زمان تکمیل تحقیقات آزاد شده است، اما بعد از آن دیگر کسی از وی اطلاعی نداشت.
متهم ۴۰ ساله این پرونده که در شعبه ۲۱۱ دادسرای عمومی و انقلاب مشهد مورد بازجویی قرار گرفته بود، با مشاهده اسناد و مدارک انکارناپذیر، لب به اعتراف گشود و به قتل جوان ۳۵ ساله کارتن خواب اقرار کرد. او گفت: برای فرار از مشکلات مالی و همچنین مختومه شدن پرونده سرقت از دکلهای مخابراتی نقشهای کشیدم تا دیگران تصور کنند من در حادثه سقوط خودرو به دره کشته شده ام و خودم نیز به خارج کشور بروم و به زندگی ادامه بدهم! به همین دلیل خودروی دوستم را امانت گرفتم و به کرمانشاه رفتم. هنگام بازگشت در مسیر مینودشت جوان کارتن خوابی را سوار کردم و نقشه ام را به اجرا گذاشتم. آن جوان معتاد را در صندلی عقب با طناب خفه کردم و سپس جسدش را پشت فرمان خودرو گذاشتم، بعد هم با ریختن بنزین، خودرو را آتش زدم و آن را به ته دره هل دادم! اگر چه اعترافات وی با صحنه جنایت مطابقت داشت، اما فرضیه دیگری ذهن مقام قضایی و کارآگاهان اداره جنایی آگاهی را درگیر کرده بود که احتمالا وی همدست دیگری هم دارد چرا که هل دادن خودرو توسط یک نفر در آن منطقه به سختی امکانپذیر بود. به همین دلیل وی دوباره به اتاق بازجویی هدایت شد تا این که بالاخره پس از گذشت مدتی از این جنایت تکان دهنده، بازیگر مکمل خود در ارتکاب قتل را به پلیس معرفی کرد و گفت: اگر چه خودم نقشه قتل را طراحی و آن را اجرا کردم، ولی نقش اصلی را یکی از کارگرانم به نام «علی – ب» به عهده داشت. وی در تشریح زوایای پنهان این سناریوی وحشتناک افزود: هنگامی که من پیمانکار مخابراتی بودم آن جوان ۲۲ ساله در زیرمجموعه من کار میکرد. وقتی به اتهام سرقت دستگیر و سپس با سپردن وثیقه آزاد شدم، به سراغ «علی – ب» رفتم و او را با انگیزه بردن به ترکیه با خودم همراه کردم. به او گفتم ۳ هزار دلار به تو میدهم تا با هم به ترکیه برویم، ولی باید نقشه مرگ من اجرا شود تا قانون خانواده ام را اذیت نکند و طلبکاران هم به سراغ خانواده ام نروند! او هم قبول کرد و من با امانت گرفتن خودروی ۲۰۶ از دوستم، آن را بیمه بدنه کردم تا خسارتش را به خاطر سقوط خودرو دریافت کند بعد هم به همراه «علی – ب» به کرمانشاه رفتیم تا برخی امور را انجام بدهیم.
هنگام بازگشت از کرمانشاه، جوان معتاد را در مینودشت سوار کردیم که نقشه را اجرا کنیم. در مسیر جاده علی به صندلی عقب رفت و آن جوان را با بند کفش خفه کرد، سپس دستهایش را بستیم و در نزدیکی ملکآباد، جسد او را به اتفاق هم در پشت فرمان خودرو گذاشتیم! بعد هم با ریختن بنزین به کف خودرو، آن را آتش زدیم و با هم آن را هل دادیم که به ته دره سقوط کرد. سپس با هم به تهران رفتیم و از آن جا هم به ترکیه گریختیم و در یک رستوران نظافتچی شدیم، ولی «علی – ب» طاقت نیاورد و به ایران بازگشت و در اصفهان مشغول کار شد. من هم مدتی بعد به ایران آمدم که در اغتشاشات تهران دستگیر شدم، اما چون میترسیدم مرا شناسایی کنند خود را با مشخصات یکی از دوستانم به نام «محمد – ت» معرفی کردم. به دنبال اعترافات این جوان ۴۰ ساله، بلافاصله عملیات کارآگاهان به سرپرستی سرهنگ مرادی (افسر پرونده) برای دستگیری «علی – ب» ادامه یافت تا این که کارآگاهان وی را با شگردی خاص به مشهد کشاندند و حلقههای قانون را بر دستانش گره زدند. این جوان ۲۲ ساله وقتی در برابر شواهد و دلایل مستند و همچنین اعترافات «مجید – خ» قرار گرفت، دیگر چارهای جز بیان حقیقت نیافت و به قتل جوان کارتن خواب با همدستی مجید اعتراف کرد. با رمزگشایی از این جنایت هالیوودی، دو متهم در حضور «قاضی عارفی راد» صحنه قتل را بازسازی کردند و به تشریح ابعاد دیگر این پرونده جنایی پرداختند. در ادامه نیز متهمان روانه زندان شدند تا دیگر مراحل دادرسی طی شود. / حادثه ۲۴